ويژه محرم
فلسفه عزاداري

از خدا خواهيم توفيق ادب            بي ادب محروم باشد از لطف رب

بي ادب تنها نه خود را داشت بد              بلكه آتش در همه آفاق زد

پديد آورنده : جواد محدثي ، صفحه 4

مقدّمه

در فرهنگ ديني ما، يكي از برنامه هايي كه نشان دهنده پيوند و دوستي شيعه با اولياي دين و امامان معصوم است، «عزاداري» است، يعني ياد رحلت و شهادت آنان را گرامي داشتن، در سوگ آنان ماتم به پاكردن و در عزايشان گريستن.

عزاداري از آغاز، با دستور و تأكيد و توصيه خود پيامبر خدا ـ صلّي اللّه عليه وآله ـ و امامان شكل گرفته است و رفته رفته ميان امّت وفادار به خاندان پيامبر و علاقه مندان به عترت به صورت يك «سنّت ديني» درآمده است.

تدبير و خواست الهي نيز در ايجاد شوق و محبت نسبت به خاندان پيامبر، بويژه سيد الشهدا ـ عليه السلام ـ در تداوم اين سنّت نقش داشته است. رسول خدا ـ صلّي اللّه عليه وآله ـ فرمود:

«إِنّ لِقتل الحسين ـ عليه السلام ـ حرارةً في قلوبِ المؤمنينَ لاتَبْرَدُ اَبداً».

«براي شهادت حسين ـ عليه السلام ـ حرارت و گرمايي در دلهاي مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمي شود.»

اين شوق خداداد را، در عمق دل و جان خويش حسّ مي كنيم و همچون چشمه اي در طول حيات، از زلال آن مي چشيم و طراوت مي يابيم.

مهر و محبّت خاندان پيامبر ـ صلّي اللّه عليه وآله ـ بويژه حضرت ابا عبداللّه الحسين ـ عليه السلام ـ را همچون بذري در زمين دل ما افشانده اند. ما نيز وظيفه داريم كه اين بذر را برويانيم و اين نهال را به برگ و بار بنشانيم و در همه عمر، از ثمرات آن بهره مند شويم.

اشگ ما شاهد عشق ماست. مي توانيم به عترت رسول خدا ـ صلّي اللّه عليه وآله ـ عرض كنيم:

اگر از عاشقان دل گشت غمناك اگر در سوگشان شد ديده نمناك
گواه عشق ما اين ديده و دل رساند اشك و غم ما را به منزل

از سوي ديگر، بر پا كردن سوگواري در ايام رحلت و شهادت معصومين ـ عليهم السلام ـ ، زنده نگهداشتن نام و ياد و خاطره و از سوي ديگر، برپا كردن سوگواري در ايام رحلت و شهادت معصومين، زنده نگهداشتن نام و ياد و خاطره و تعاليم آن پاكمردان الهي است.

آثار و بركات اين احياگري و تعظيم شعائر نيز به خود امت اسلام برمي گردد و از اين رهگذر، عُلقه هاي ديني و پيوندهاي عاطفي با اولياي دين استوارتر مي شود و دينداري و تعهّد و پاك زيستي شيعيان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ تقويت مي شود.

با اين حساب، مناسب است كه هم فلسفه و انگيزه اين شعائر ديني بيشتر شناخته شود، هم به سابقه و پيشينه آن اشاره گردد و هم به زمينه هاي بهره وري از اين سنّت ديرپاي مذهبي در عصر حاضر اشاره شود.

1. خطّ احياگري در عزاداري

پيش از آنكه به نقش احياگرانه عزادرري اشاره شود، بايد به زمينه هاي تاريخي اين برنامه ديني اشاره كرد.

با شكل گيري اسلام و قدرت يافتن آيين نبوي ـ صلّي اللّه عليه وآله ـ ، دشمنان دين و پيامبر، به شكلهاي مختلف در صدد برآمدندند تا اين نهضت را خاموش و اين حركت را نابود كنند. برنامه «برخورد فيزيكي» با عترت پيامبر و مقابله صريح و روياروي با خاندان رسول و به انزوا كشاندن اهل بيت پيامبر، يكي از اين برنامه ها بود. اين حركت تا آنجا پيش رفت كه امامان شيعه، كه مي بايست پس از پيامبر خدا عهده دار تداوم خطّ رسالت به صورت امامت و حاكميّت سياسي «ولايت» باشند، با دشمنيهاي دشمنان يا كشته يا مسموم شدند. مظلوميّت شديد خاندان عصمت، از سوي ديگر بر محبوبيّت قلبي آنان مي افزود و پيوسته در مدار جاذبه الهي آنان، دلهاي مشتاق فراواني مي تپيد و مي چرخيد.

دشمنان اهل بيت سعي داشتند كه با فراموشاندن نام و ياد اين خاندان و ايجاد فاصله ميان مردم و خاندان پيامبر، خط و مرام آنان را هم به انزوا بكشانند. براي پيروان و وفاداران هم پيوسته محدوديّت ها و سختگيري هاي بسيار اِعمال مي داشتند. ارتباط و رفت و آمد به خانه امامان و حتّي زيارت قبور آنان در بُرهه هايي از تاريخ بويژه در عصر متوكل عبّاسي، ممنوع و يك جرم سياسي تلقّي مي شد.

در چنين شرايطي، نوشتن و گفتن و سرودن و نشر تفكّر و راه آنان و ترويج خط فكري و تعاليمشان، از اسلوبهاي مؤثر شيعه در دفاع از حق و مبارزه با باطل به شمار مي آمد و حتّي گريستن و سوگواري در عزاي آنان و به زيارت مزار آنان رفتن، يك عملي سياسي و مبارزاتي و افشاگرانه و محوري براي تجمّع و تشكّل شيعه محسوب مي شد و از اين رو نوعي عبادت و حركت در خطّ امامان نيز به شمار مي رفت. اين گونه مجالس حسيني و اهل بيتي مورد تشويق و حمايت ائمّه بود. امام صادق ـ عليه السلام ـ از فُضيل پرسيد: آيا دور هم مي نشينيد وحديث و سخن مي گوييد؟ گفت: آري. حضرت فرمود:

«اِنّ تِلكَ المجالسَ اُحِبُّها، فَاَحْيُوا اَمْرَنا، فَرَحِمَ اللّه ُ مَنْ اَحْيي اَمْرَنا.»

«اين گونه مجالس را دوست مي دارم، پس امرِ (امامتِ) ما را زنده بداريد، خدا رحمت كند كسي را كه امر (و راه و مرام) مارا احيا مي كند.»

به مقتضاي اين حديث، برپايي مجالس به ياد خاندان رسالت (چه در غمها و شادي ها، در تولّدها و شهادتهايشان) احياگري نسبت به ياد آنان و مطرح ساختن فضايل آنان است و اين گونه محافل، محبوب آنان است.

در حديث ديگري حضرت رضا ـ عليه السلام ـ فرموده است:

«مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحيي فيه اَمرُنا لَم يَمُتْ قَلْبُهُ يَومَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.»

«هركس در مجلسي بنشنيد كه در آن، امر (و خط و مكتب) ما احيا مي شود، دلش در روزي كه دلها مي ميرند، نمي ميرد.»

پيروان ائمّه، با زبان و قلم و شعر و مرثيه و اشك و عزاداري در «احياي امر ائمّه» و زنده نگهداشتن حماسه ها و مظلوميّتها و بيان فضايل آنان تلاش مي كردند. در آن عصر خفقان، طرح «خطّ ائمّه»، خطرهايي را هم در پي داشت، چون آن گونه ذكرها و يادها، جهاد بود. جلسات انس و ديدار شيعيان وسيله اي براي الهام گيري و يافتن محورهاي «وحدت مكتبي» به حساب مي آمد و شعر و مرثيه و مدح و سوگواري بر شهيدان كربلا و سيّد الشهدا و مظلوميّت خاندان رسول خدا ـ صلّي اللّه عليه وآله ـ در آن عصرِ «نتوانستن»ها، ابعادي از مسأله زنده نگهداشتن مشعل حق و دعوت به نور و ايمان بود. سروده هاي موضعدار شاعران شيعي، در دو محور «مدايح» و «مراثي» كه درباره ائمّه و فضايلشان بود، همواره به عنوان اهرمي در دفاع از حق و مبارزه با حكومتهاي جور، مورد استفاده قرار مي گرفت و به همين خاطر، برپايي مراسم سوگواري براي ائمّه و احياي خاطره شهادتشان، الهام بخش و حركت آفرين و بيدارگر بود.

سنّت شعر گفتن و مرثيه سرودن براي خاندان پيامبر نيز، از همين رهگذر مورد تأكيد اولياي دين بود و مرثيه سرايان، مورد تقدير و حمايت و تشويق امامان شيعه قرار مي گرفتند و در دلِ شيعيان هم جاي داشتند و در جامعه شيعي نيز از مكانت والايي به عنوانِ «ذاكر» ويادآور برخوردار بودند.

ابو هارون مكفوف گويد: خدمت حضرت صادق ـ عليه السلام ـ رسيدم. امام به من فرمود: «برايم شعر بخوان». شعر و مرثيه خواندم. فرمود: اين طور نه، همانطوري كه (براي خودتان) شعر خواني مي كنيد و همان گونه كه نزد قبر سيد الشهدا ـ عليه السلام ـ براي آن حضرت مرثيه مي خواني.

اين سخن، تأكيدي بر شيوه «عزاداري سنّتي» و نوحه خواني مردمي است كه ميان مردم رايج بوده و سوز و گداز بيشتري داشته است و هم ريشه در عواطف حاضران مي دوانيده است.

در آن غوغا سالاريهاي وابستگان به خلفا، «عزاداري» نوعي رساندن صداي مظلوميّت «آل علي» به گوش مسلمان بود و رسالتي عظيم داشت. اقامه عزا و بيان رنجهاي جانكاه پيشوايان حق و خون دلهاي ائمّه عدل، در عين حال انتقال فرهنگ مبارزه و شهادت به نسلهاي آينده تلّقي مي شد. در آنگونه مجالس، احساس ها و عواطف به كمك شعور مي آمد و عاشورا زنده مي ماند و اشك، زبان گوياي احساسهاي عميق كساني مي شد كه به خطّ حسيني و عاشورايي، پاي بند بودند. اشك، دليل عشق مي شد و زبان دل و شاهد شوق.

2. تأكيد و تشويق به عزاداري

سوگواري در فقدان يك عزيز، هم يك امر طبيعي و عاطفي است و نشانه فعّال بودن احساسها و عواطف بشري در يك انسان و جامعه است، هم در مورد اهل بيت پيامبر يك «دستور ديني» است. هر چند برخي از كج فهمان، در اذهان مردم شبهه مي آفرينند و اين اصل را زير سؤال مي برند، امّا عمل پيامبر اسلام، و امامان شيعه و توصيه هاي مكرّر آنان نسبت به گريستن بر سيد الشهدا و يادكردن مصائب خاندان پيامبر و عزاداري براي آنان و مرثيه سرودن برايشان، زداينده هر شبهه در اين زمينه است. رسول خدا ـ صلّي اللّه عليه وآله ـ كه داراي عواطفي سرشار بود، وقتي پسر كوچكش ابراهيم در حال جان دادن بود، حالت گريه يافت و چشمانش پر از اشك شد، آنگاه فرمود: چشم، اشكبار مي شود و دل اندوهگين مي گردد، ولي سخني نمي گويم مگر آنچه موجب رضاي خدا باشد و ما به خاطر تو، اي ابراهيم، محزونيم.

به فرموده امام صادق ـ عليه السلام ـ : وقتي خبر شهادت جعفر بن ابي طالب و زيد بن حارثه (در جنگ موته) به پيامبر خدا ـ صلّي اللّه عليه وآله ـ رسيد، از آن پس هرگاه وارد خانه مي شد، بر آن دو شهيد بسيار و بشدّت مي گريست و مي فرمود: اين دو با من هم سخن و همدم و انيس بودند و هر دو رفتند.

پس گريه بر شهيد و غم براي فقدان يك عزيز، كاري انساني و مقدس و ارزشمند است كه در سيره پيامبر اكرم نيز وجود داشته است. گريه بر سالار شهيدان، حضرت ابا عبداللّه ـ عليه السلام ـ در اين ميان نقش ويژه تري داشته و ائمّه معصومين، بر آن تأكيد بسيار مي كردند.

به نقل امام باقر ـ عليه السلام ـ : امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ با دو تن از يارانش از «كربلا» گذر كرد. هنگام عبور از اين سرزمين، چشمانش اشك آلود و گريان شد، سپس فرمود: اينجا مركب هايشان بر زمين مي خوابد، اينجا محلّ بار افكندن آنان است و اينجا خونهايشان ريخته مي شود، خوشا به حال تو اي خاكي كه خون دوستان بر روي تو ريخته مي شود.

اين در حالي بود كه بيش از بيست سال به واقعه كربلا مانده بود و امام از شهداي سرزمين نينوا ياد كرد و براي آنان اشك ريخت.

حضرت فاطمه زهرا ـ عليها السّلام ـ نيز قبر حضرت حمزه سيد الشهدا را زيارت مي كرد، اصلاح مي نمود، علامت مي گذاشت و هر دو سه روز يك بار، قبور شهداي اُحد را زيارت مي كرد، كنار مزار، نماز مي خواند، مي گريست و دعا مي كرد وهر جمعه قبر حضرت حمزه را ديدار كرده و نزد آن مي گريست.

امام باقر ـ عليه السلام ـ به كساني كه نمي توانند روز عاشورا به زيارت سيدالشهدا در كربلا بروند، دستور مي دهد كه در خانه ها براي امام حسين ـ عليه السلام ـ گريه و ندبه كنند و اهل خانه را هم به گريستن و اقامه سوگواري براي آن حضرت سفارش كنند و چون به يكديگر مي رسند، به هم تسليت و تعزيت در اين مصيبت بگويند.

سابقه عزاداري و سوگواري بر مظلوميّت خاندان پيامبر، بسيار ديرينه است. خود پيامبر و حضرت علي و فاطمه زهرا و فرشتگان و كرّوبيان و جنّ و انس بر مظلوميّت «آل اللّه » گريسته و مجلس عزا برپا كرده اند. انبياي گذشته هم كه پيش از به وقوع پيوستن حادثه عاشورا و مصائب خاندان پيامبر مي زيستند، چون از اين ماجراها آگاه شدند، اشك ريختند.

در شيوه و سيره امام كاظم ـ عليه السلام ـ به نقل از حضرت رضا ـ عليه السلام ـ چنين آمده است:

«كانَ ابي اِذا دَخَلَ شهرُ المُحرّم لايُري ضاحِكاً وكانَتِ الكِآبةُ تغلبُ عليه حتّي يَمْضيَ مِنْهُ عشرةُ ايّامٍ، فإذا كانَ اليَومُ العاشرُ كانَ ذلكَ اليومُ يَوْمَ مُصيبَتِهِ وبكائِهِ...»

«چون ماه محرّم وارد مي شد، حضرت موسي بن جعفر ـ عليه السلام ـ ديگر خندان ديده نمي شد و غم و افسردگي بر آن حضرت غلبه مي يافت، تا آن كه ده روز از محرّم مي گذشت. روز دهم (عاشورا) كه مي شد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه وي بود.»

رسول خدا ـ صلّي اللّه عليه وآله ـ خطاب به دخترش حضرت فاطمه فرمود:

«يا فاطِمةُ! كُلُّ عَينٍ باكيةٌ يوم َالقيامةِ الاّ عَيْنٌ بَكَتْ عَلي مُصابِ الحُسينِ، فانّها ضاحِكَةٌ مُستْبشِرةٌ بِنَعيمِ الجَنّةِ.»

«دخترم فاطمه جان! روز قيامت، هر چشمي گريان است، مگر ديده اي كه در مصيبت و عزاي حسين ـ عليه السلام ـ گريسته باشد، كه آن چشم در روز قيامت خندان است و به نعمتهاي بهشتي مژده داده مي شود.

امام صادق ـ عليه السلام ـ نيز در به كارگيري شعر و مرثيه در برپايي سوگواري به ياد ابا عبداللّه الحسين ـ عليه السلام ـ فرموده است:

«ما مِن اَحَدٍ قالَ في الحسينِ شِعراً فَبكي واَبْكي بِهِ اِلاّ اَوْجَبَ اللّه ُ لَهُ الجَنَّةَ وغَفَرَ لَهُ.»

هيچ كس نيست كه درباره حسين بن علي ـ عليه السلام ـ شعري بسرايد و بگريد و با آن ديگران را بگرياند، مگر آنكه خداوند، بهشت را بر او واجب مي كند و اورا مي آمرزد.»

مرثيه سرايي و مديحه گويي در قلمرو احياي نام و ياد اين خاندان است و هر دو امري ستوده و مورد تشويق ائمّه است و نوعي نصرت و ياري جبهه حق به شمار مي آيد. امام صادق ـ عليه السلام ـ در اين زمينه فرموده است:

«الحمدُ للّه الّذي جَعَلَ في النّاسِ مَنْ يَفِدُ اِلَيْنا ويَمْدَحُنا وَيَرثي لَنا.»

«خداوند را سپاس، كه در ميان مردم، كساني را قرار داد كه به سوي ما مي آيند و بر ما وارد مي شوند و مارا مدح و مرثيه مي گويند.

امام صادق ـ عليه السلام ـ اين سخن را به عبدالرحمن حمّاد فرمود، پس از آنكه وي به امام خبر داد كه جمعي از اطراف كوفه و جاهاي ديگر از زن و مرد به كوفه مي آيند و در نيمه شعبان امام حسين ـ عليه السلام ـ را زيارت مي كنند و ندبه ها و سوگواريها و مرثيه خواني ها دارند.

حضرت رضا ـ عليه السلام ـ به «دِعبل» كه از شاعران برجسته و متعهّد شيعه بود، در زمينه بهره گيري از شعر براي مرثيه اين خاندان چنين توصيه مي فرمايد:

«يا دِعبِلُ! اِرْثِ الحسينَ ـ عليه السلام ـ فَاَنْتَ ناصِرُنا و مادِحُنا مادُمْتَ حَيّاً فَلاتُقَصِّرْ عن نَصْرِنا مَا استَطَعْتَ.»

اي دعبل! براي حسين بن علي ـ عليه السلام ـ مرثيه بگو، تو تا زنده اي، ياور و ستايشگر مايي، پس تا مي تواني از ياري ما كوتاهي نكن.»

حضرت علي ـ عليه السلام ـ در سخني فرموده است:

«انّ اللّه ... اِختارَ لنا شيعةً يَنْصُروننا ويَفْرَحُونَ بِفَرحِنا ويَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا.»

«خداوند متعال، براي ما پيرواني را برگزيده است كه مارا نصرت و ياري مي كنند. در شادي ما خوشحال مي شوند و در اندوه و غم ما، محزون مي گردند.»

امام صادق ـ عليه السلام ـ به «مسمع» كه از سوگواران و گريه كنندگان بر عزاي حسيني بود، فرمود:

«خداوند، اشك تورا مورد رحمت قرار دهد، آگاه باش، تو از آناني كه از دلسوختگانِ ما به شمار مي آيند و از آناني كه با شادي ما شاد مي شوند و با اندوه ما غمگين مي شوند. آگاه باش! تو هنگام مرگ، شاهد حضور پدرانم بر بالين خويش خواهي بود.»

در روايت ديگري چنين آمده است:

امام صادق ـ عليه السلام ـ بر سجّاده خود نشسته و براي زائران و سوگواران اهل بيت ـ عليهم السلام ـ چنين دعا مي كرد:

«خدايا! آن ديدگان را كه اشكهاي آنها در راه ترحّم و عاطفه بر ما جاري شده و دلهايي را كه به خاطر ما سوخته و نالان گشته و آن فريادها و ناله هايي را كه در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده.»

امام صادق ـ عليه السلام ـ نيز فرمود:

«فَعَلي مثلِ الحسينِ فَلْيَبْكِ الباكُونَ، فانّ البكاءَ عليهِ يَحُطُّ الذُّنُوب العِظامَ.»

«گريه كنندگان، بايد بر كسي همچون حسين ـ عليه السلام ـ گريه كنند، چرا كه گريستن براي او، گناهان بزرگ را فرو مي ريزد.»

از اين گونه احاديث، در منابع حديثي بسيار است، كه همه تشويق به عزاداري و گريه و مرثيه گويي، احياي ياد، رفتن به زيارت و غمگيني در راه مصيبتهاي آن مظلومان است و بيان ثوابهاي بي شمار اين سنّت ديني، كه نقش مهمّي در زنده نگهداشتن فكر و فرهنگ آن خاندان داشته و دارد و عامل استواري در پيوند نسل امروز، بويژه جوانان، با آن الگوهاي پاكي و پارسايي و جهاد و شهادت و فداكاري در راه حق است، چرا كه اشك، خون مي سازد و مجاهد و مبارز و شهيد مي پرورد.

دلي كه به حسين بن علي و اهل بيت پيامبر، عشق ورزد، بي شك در سوگ آنان هم مي گويد و با اين گريه، مهر و علاقه دروني خود را نشان مي دهد و با عزاداري در سوگ آنان، تجديد بيعت با كربلا و فرهنگ شهادت و امضاي راه خونين شهيدان را ابراز مي دارد.

به تعبير شهيد مطهري: «گريه بر شهيد، شركت در حماسه او و هماهنگي با روح او و موافقت با نشاط او و حركت اوست... امام حسين ـ عليه السلام ـ به واسطه شخصيت عالي قدرش، به واسطه شهادت قهرمانه اش، مالك قلبها و احساسات صدها ميليون انسان است. اگر كساني كه بر اين مخزن عظيم و گرانقدر احساسي و روحي گمارده شدند، يعني سخنرانان مذهبي، بتوانند از اين مخزن عظيم در جهت هم شكل كردن و همرنگ كردن و هم احساس كردن روحها با روح عظيم حسيني بهره برداري صحيح كنند، جهاني اصلاح خواهد شد.»

3. آثار و نتايج اجتماعي و سياسي

همچنان كه اشاره شد، عزاداري براي شهيدان، بخصوص سيد الشهدا ـ عليه السلام ـ ، هم مايه بقاي نام و خاطره و آثار آن حماسه جاويد است، هم تأثير عاطفي و پيوند دروني ميان عزاداران و پيشوايان حق ايجاد مي كند، و هم نوعي روح مبارزه با ستم را در مردم احيا مي كند.

عنصر شعر و ادبيّات، در مرثيه خواني به آن غنا بخشيده و موجب گسترش اين موج، ميان توده هاي وفادار به خاندان پيامبر ـ عليه السلام ـ شده است. «تأثير عاطفي» و «گسترش سريع»، دو ويژگي مهمّ در اشعار مرثيه است. مردم نيز اشعار مدح و مرثيه را مي خواندند و حفظ مي كردند و مجالس خود را با آنها رونق مي بخشيدند. تعاليم عاشورا از خلال همين مجالس به نسلهاي بعدي منتقل مي شد.

امام خميني ـ قدّس سرّه ـ فرمود:

«با اين گريه، با اين نوحه خواني، با اين شعرخواني، با اين نثر خواني، ما مي خواهيم اين مكتب را حفظ كنيم، چنانچه تا حالا هم حفظ شده.»

پس مي توان گفت: عزاداري براي سيد الشهدا، محور برنامه هاي حفظ كننده مكتب است.

«اين مجالسي كه در طول تاريخ برپا بوده است و با دستور ائمّه اين مجالس بوده است... ائمّه اين قدر اصرار كردند به اينكه مجمع داشته باشيد، گريه بكنيد، چه بكنيد، براي اينكه اين حفظ مي كند كيان مذهب مارا.»

حفظ مكتب و دستاوردهاي تعاليم پيامبر، در سايه زنده نگهداشتن «فرهنگ اهل بيت» بوده است و از آنجا كه حكّام جور، پيوسته تلاش براي محو اين فرهنگ داشتند، عزاداري خود به خود رنگ سياسي و مبارزاتي پيدا مي كند. «بُعد سياسي» در گريه و عزاداري، همان زنده نگهداشتن روحيه مبارزه با ستم و تشكّل انقلابيون شيعه با محوريت كربلاو شهداي عاشورا است. آن همه ثواب و اجر هم، علاوه بر جهات تربيتي و اخروي، به لحاظ آثار و بركات اجتماعي نيز مي باشد.

امام خميني ـ قدّس سرّه ـ در اين باره فرموده است:

«اين كه براي عزاداري، براي مجالس عزا، براي نوحه خواني، براي اينها اين همه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عبادي اش و روحاني اش، يك مسأله مهمّ سياسي در كار بوده است. آن روز كه اين روايات، صادر شده است، روزي بوده است كه اين فرقه ناجيه، مبتلا بودند به حكومت اموي و بيشتر عباسي و يك جمعيّت بسيار كمي، يك اقليّت كمي در مقابل قدرتهاي بزرگ. در آن وقت، براي سازمان دادن به فعاليت سياسي اين اقليّت، يك راهي درست كردند كه اين راه، خودش سازمان ده است... شيعيان با اقليّت آن وقت، اجتماع مي كردند و شايد بسياري از آنها هم نمي دانستند مطلب چه هست. ولي مطلب، سازماندهي يك گروه اقليّت در مقابل آن اكثريت ها و در طول تاريخ اين مجالس عزا كه يك سازماندهي سرتاسري كشورها هست، كشورهاي اسلامي هست، و در ايران كه مهد تشيّع و اسلام و شيعه هست، در مقابل حكومتهايي كه پيش مي آمدند و بناي بر اين داشتند كه اساس اسلام را از بين ببرند، اساس روحانيت را از بيت ببرند، آن چيزي كه در مقابل آنها، آنها را مي ترساند، اين مجالس عزا و اين دستجات بود.»

البته اين هدف و نتيجه و اين بعد حساس و مهمّ، وقتي است كه امت مسلمان و انبوه عزاداران از جنبه «شكلي» آن بگذرند و به «محتوا» و «جهت» و حقيقت عزاداري برسند. و گرنه، اگر شعور، پشتوانه شور و احساس و عاطفه نباشد، اين گونه مجالس و شعائر و سنّتها از محتوا تهي مي شوند و به تشريفاتي كم اثر، يا بي اثر تبديل شده، عاشوراو اربعين بي خاصيت مي گردند.

به ياد كربلا دلها غمين است دلا! خون گريه كن چون اربعين است
مرام شيعه در خون ريشه دارد نگهباني زخط خون چنين است

امامان شيعه، از اهرم گريه و سوگواري و برپايي مجالس عزا استفاده مي كردند، تا مظلوميّت حق و راه عاشورا فراموش نشود.

باز هم سخني از امام راحل ـ قدّس سرّه ـ :

«گريه كردن بر عزاي امام حسين، زنده نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همين معناست كه يك جمعيّت كمي در مقابل يك امپراطور بزرگ ايستاد. امام حسين با عدّه كم همه چيزش را فداي اسلام كرد، مقابل يك امپراطوري بزرگ ايستاد و «نه» گفت. هر روز بايد در هر جا اين «نه» محفوظ بماند و اين مجالس كه هست، مجالسي است كه دنبال همين است كه اين «نه» را محفوظ بدارد. آنها از همين گريه ها مي ترسند، براي اينكه گريه اي است كه گريه بر مظلوم است، فرياد مقابل ظالم است».

هر تجمّعي بهانه و محور مي خواهد. هر چه محور گردهمايي مقدس تر و ژرف تر و فراگيرتر باشد، آن تجمّعات هم دير پاتر و پر بارتر خواهد بود. پيروان اهل بيت، با عشق و محبّتي كه به آنان داشتند و باسوز و گدازي كه در شهادشتان داشتند، بهترين زمينه را براي جمع شدن، ديدار و گفتگو كردن، متشكّل و منسجم شدن پيرامون خطر فكري و سياسي عاشورا و عترت داشتند. اين برنامه ها به توصيه خود امامان بود و آثار خود را نيز در طول تاريخ نشان داد.

كربلا محور انقلابيون ضد ستم گشت. ستمگران حاكم، براي زيارت كربلا و زائران حسيني و تجمّع بر سر تربت آن شهيد بزرگ، محدوديّتهايي اِعمال مي كردند. اين برخورد، بويژه در عصر متوكّل عباسي به اوج خود رسيد. پس از او هم خلفاي ديگري مثل «مسترشد» و «راشد» اين سختگيري ها را روا مي داشتند. در زمان هارون الرشيد، زيارت حسين ـ عليه السلام ـ و تجمع بر محور مرقد او چنان مورد استقبال مردم، از شيعه و سنّي، زن و مرد، دور و نزديك قرار گرفت و ازدحام عجيبي شد كه هارون وحشت كرد و به والي كوفه نامه نوشت كه قبر حسين ـ عليه السلام ـ را خراب كند. او اطراف آن را عمارت ساخت و زمين هاي آن را زير كشت و زراعت برد و قبر را هم تخريب كرد. ولي علاقه مردم هرگز گسسته نشد و نام و ياد مرقد حسيني از محوريّت و مركزيّت نيفتاد.

امروز اگر راه و فرهنگ و تعاليم اهل بيت، زنده و باقي است، در سايه همين برنامه هاي احياگر و زنده ساز است. توصيه هاي ائمّه، زمينه و بستر مناسبي براي تشكيل مجالس و محافلي شد كه عدّه اي با عنوانِ «خطيب»، «واعظ» و جمعي با عنوانِ «مدّاح»، «مرثيه خوان» و «ذاكر»، به خطابه، وعظ، ذكر مصيبت، نقل سخنان، بيان فضايل ائمه و شهدا بپردازند، بركات اينگونه مجالس همواره شامل حال امّت شده است و در ايام و مناسبتهاي ويژه، دلها و انديشه ها و تجمّع ها و تن ها را به هم پيوند داده است. كدام تشكّل سياسي با اين گستردگي و عمق و پايداري مي توان يافت؟

به قول شهيد پاك نژاد: «با نيم متر چوب و نيم متر پارچه سياه، مي توان موجي از احساسات بي دريغ درباره بزرگ سالار شهيدان مشاهده كرد كه در هيچ جا نمونه اي از آن ديده نمي شود. در حالي كه براي تشكيل اجتماع حتّي كوچكي بايد متحمل زحمات زيادي گرديد. صرف نظر از املاك موقوفه حسيني، ساختمان حسينيّه ها، اطعام و اكرامها، نذرها و زيارت رفتن ها و اجتماعات مذهبي و كليّه خارجي كه طيّ ده ماه سال به عناوين مختلف در راه اين سرباز فداكار به مصرف مي رسد.»

منابر حسيني و جلسات وعظ ديني، در همه شهرها و بخشها و روستاها و خانه ها، همه به ذكر مصيبت و يادي از عاشورا ختم مي شود و با گريستن چشمها و سوختن دلها، تعاليم مكتب در دلها بيشتر نفوذ و رسوخ مي يابد و اين سبب ريشه دواندن حماسه كربلا در عمق جانها و ژرفاي تاريخ است.

يارب چه چشمه اي است محبّت كه من از آن يك قطره آب خوردم و دريا گريستم

همچنان كه عزاداري، نشان پيوند است، پيوندها را نيز استوار و ريشه دار مي سازد.

تا نسوزد دل، نريزد اشك و خون از ديده ها آتشي بايد كه خوناب كباب آيد برون
رشته الفت بود در بين ما، كز قعر چاه كي بدون رشته آب بي حساب آيد برون؟

شهيد مطهري در تبيين اين بعد سياسي و حماسي در عزاداري چنين مي نويسد:

«در شرايط خشن يزيدي، در حزب حسيني ها شركت كردن و تظاهر به گريه كردن بر شهدا، نوعي اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه باطل و در حقيقت، نوعي از خودگذشتگي است. اينجاست كه عزاداري حسين بن علي ـ عليه السلام ـ يك حركت است، يك موج است، يك مبارزه اجتماعي است.»

روضه هاي خانگي و دسته هاي عزاداري و هيئتهاي زنجيرزني، پوشيدن لباس مشكي و پرچم به دست گرفتن و شربت و آب دادن و تلاش در برپايي مجالس و نوحه خواني و سينه زني و مراسم ديگر به هر شكلي كه بود، هر يك به نوعي سربازگيري جبهه حسيني است و اين حركت و موج، در طول زمان ادامه داشته و دارد.

4. عزاداري سنّتي

گاهي برخي اصرار بر عوض كردن شيوه عزاداري و به هم زدن قالبها و در افكندن طرحي نو در احياي حادثه عاشورا دارند. امّا اگر نتوانيم شيوه اي جديد را رواج دهيم و آن روش سنّتي را هم از دست بدهيم، سرمايه عظيمي را از كف داده ايم. اقشار عظيمي از مردم، ارتباطشان با تشكيلات ابا عبداللّه الحسين ـ عليه السلام ـ همين دسته ها، مجالس و هيئت هاست.

اين است كه ائمّه دين و بزرگان اسلام و بويژه حضرت امام خميني ـ قدّس سرّه ـ بر حفظ شيوه ها و قالبها (البته با تحوّل بخشيدن به محتوا و غني ساختن شعارها و شعرها و پيامها) اصرار ورزيده اند و از مسأله اي به نام «عزاداري سنّتي» ياد كرده اند. اين شيوه ها در ميان مردم نفوذ دارد و تأثير گذاري عاطفي آن هم بيشتر است. مجلس عزاگرفتن، روضه و مرثيه خواندن، اشك ريختن، بر سينه زدن، عَلَم و پرجم سياه برافراشتن، تشكيل هيئت هاي سوگواري و مجالس خانگي و سخنرانيهاي مذهبي و نوحه خوانيهاي مرسوم، همه از نمودهاي «عزاداري سنّتي» است.

ابو هارون مكفوف گويد: روزي خدمت امام صادق ـ عليه السلام ـ رسيدم. حضرت فرمود: برايم شعر (در سوگ سيد الشهدا) بخوان. من نيز خواندم. حضرت فرمود: نه، اينطور نه، بلكه همان گونه اي كه براي خودتان شعر خواني مي كنيد و همان گونه كه نزد قبر سيد الشهدا مرثيه مي خواني: «لا، كما تُنشِدونَ وكما تَرثيه عندَ قبرِهِ».

امام خميني ـ قدّس سرّه ـ نيز در زمينه حفظ سنن و شيوه هاي مردمي در عزاداري چنين فرموده است:

«ما بايد حافظ اين سنّتهاي اسلامي، حافظ اين دستجات مبارك اسلامي كه در عاشورا، در محرّم و صفر در مواقع مقتضي به راه مي افتد، تأكيد كنيم كه بيشتر دنبالش باشند، زنده نگهداشتن عاشورا با همان وضع سنّتي خودش، از طرف روحانيون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف توده هاي مردم با همان ترتيب سابق كه دستجات مُعظم و منظّم، دستجات عزاداري به عنوان عزاداري راه مي افتاد. بايد بدانيد كه اگر بخواهيد نهضت شما محفوظ بماند، بايد اين سنّتها را حفظ كنيد.»

راه انداختن هيئت ها و دسته ها، نمودي از همان شيوه سنّتي در عزاداري است و اقشار عظيمتري را به اين كاروان وصل مي كند و شيفتگان اهل بيت، از اين رهگذر خود را به نوعي وابسته به «تشكيلات حسيني» مي دانند و از اين عشق، الهام مي گيرند. آنچه در محلّه هاي مختلف و شهرهاي كوچك و بزرگ و مساجد و تكايا و حسينيه ها، تجمع هايي بصورت «هيئت» پديد آمده و هنوز هم ادامه دارد، به نوعي همبستگي فكري و روحي و جناحي مردم وفادار را به شبكه عاشورايي امام حسين ـ عليه السلام ـ نشان مي دهد و همين دسته ها و موكب ها، چه آثار و بركات فراواني داشته است.

مرحوم كاشف الغطاء، در تأثير اين گونه شيوه ها در بقاي فرهنگ عاشورا و حفظ اهداف قيام حسيني، چنين مي نويسد:

«... آغاز بيرون آمدن دسته هاي عزاداري براي سيدالشهدا بيش از هزار سال، در زمان معزّالدوله و ركن الدوله بود، كه دسته هاي عزاداران، در حالي كه براي حسين ـ عليه السلام ـ ندبه مي كردند و شب، مشعلهايي به دست داشتند بغداد و راه هايش يكباره پر از شيون مي شد. اين به نقل ابن اثير در تاريخ خودش، اواخر قرن چهارم بود... و اگر بيرون آمدن اين موكبها در راه ها نبود، هدف و غرض از يادآوري حسين بن علي ـ عليهما السلام ـ از بين مي رفت و ثمره فاسد مي شد و راز شهادت حسين بن علي ـ عليهما السلام ـ منتفي مي گشت.»

شكوه دسته هاي عزاداري و جاذبه معنوي آنها، بسيار تأثير گذار است و موجي از احساسات دامنه دار را در دل توده هاي علاقه مندان به اهل بيت برمي انگيزد و نتيجه اش رسوخ بيشتر اين معتقدات و عواطف ديني در ذهنها و دلهاست.

باز هم به نقلي از شهيد قاضي طباطبايي اشاره مي شود كه ترسيم جالبي از تأثير گذاري اين شيوه سنّتي در عزاداري است:

«... در ايّام اربعين در عراق، بيشتر از يك ميليون نفوس (البته در حال حاضر به ميليون ها نفر مي رسد)، با مواكب حسيني براي زيارت قبر مطهّر وارد كربلا مي شوند و اجتماع عظيم محبّت آميز، مشتمل بر تعارفات مهرانگيز و اتّحادآور و مودّت خيز فراهم مي آيد و آن شهر مقدّس يكپارچه عزا و ناله و ضجّه و نوحه و ندبه بر سيّد مظلومان مي گردد و مواكب، از حرم حضرت سيدالشهدا خارج شده، به حرم حضرت ابو الفضل قمر بني هاشم هجوم آور مي شوند. در آن روز اثرات نهضت حسيني در جلوي چشم انسان مجسّم مي شود.»

اين شيوه، همان گونه كه ياد شد، در جذب توده هاي وسيعتري به گرامي داشت حادثه كربلا و درس آموختن از آن موثر است و نقش هماهنگ كننده شيعيان را در سراسر جهان دارد. حضرت امام خميني ـ قدّس سرّه ـ در بيانات خويش، مكرّر به تأثير آن هم در حفظ و بقاي نهضت عاشورا، هم در تأثير مثبت در انقلاب اسلامي اشاره كرده است. از جمله به اين دو نقل توجه كنيد:

«اگر مي خواهيد نهضت شما محفوظ بماند، بايد اين سنّتها را حفظ كنيد.»

«شما گمان نكنيد كه اگر اين مجالس عزا نبود، و اگر اين دستجات سينه زني و نوحه سرايي نبود، 15 خرداد پيش مي آمد! هيچ قدرتي نمي توانست 15 خرداد را آن طور كند، مگر قدرت خون سيد الشهدا....»

نمودهاي ديگري هم از شاخصه هاي «عزاداري سنّتي» است، همچون: «تكيه و حسينيّه»، «نذر و وقف»، «تعزيه و شبيه خواني»، «مقتل نويسي و واقعه نگاري» و... كه هر يك به نوعي با بافتهاي اعتقادي شيعيان عجين شده و مايه و رمز دوام اين حركت است. جمع بسياري از نويسندگان و گويندگان (و در دوره هاي اخير، هنرمندان و فيلمسازان) با رويكردي كه به احياي شعاير عاشورايي و تبيين فلسفه نهضت حسيني داشته اند، از اين شيوه هاي سنّتي، هم الهام گرفته اند و هم آنها را در قالبهاي هنري جديد عرضه كرده اند.

در همين جا نيز، بايد از كساني كه هوشيارانه به «تحريف زدايي» از فرهنگ عاشورا پرداخته اند، چه در تبيين موارد نادرست از آنچه به نام عاشورا مطرح مي شود، و چه زدودن خطوط انحرافي و خرافي از چهره اين حماسه مقدس، ياد كرد و تلاششان را ارج نهاد، كه كوشيده اند عزاداري براي امام حسين ـ عليه السلام ـ و پيشوايان معصوم را از آنچه مايه وهن و بدنامي و دستمايه اعتراض و جوّ سازي دشمنان است، پيراسته سازند.

در يكي دو دهه اخير، محققان ارجمندي هم با نگارش كتابهاي سومندي در اين موضوع، اقدامهاي شياسته اي داشته اند كه كارشان ستودني است. حتي كساني همچون «محدّث نوري» با نگاشتن كتاب «لؤلؤ و مرجان»، در فصلي به لزوم پرهيز از دروغ و رعايت صدق در سخن، به واعظان و اهل منبر توصيه هاي سودمندي كرده اند.

5. نقش عزاداري در عصر حاضر

قيام كربلا درسي براي هميشه تاريخ و همه تاريخ و همه انسانها بود. بزرگداشت آن حماسه و همدلي و همراهي با آن نيز تضمين كننده سعادتِ شيعه و مسلمانان متعهّد در همه زمانهاست.

امروز در عصر حاكميت اسلام و ولايت در كشور امام زمان ـ عليه السلام ـ با آنكه تلاش حكومت و نظام اسلامي براي پياده كردن احكام دين در سطح جامعه است، ولي تكليف گراميداشت عاشورا و برگزاري پرشور مراسم سوگواري و تعظيم شعائر ديني و حفظ هرچه شكوهمندتر آيين هاي سنّتي درباره سيد الشهدا ـ عليه السلام ـ همچنان پابرجاست. اين مراسم و شعائر، تربيت كننده نسل با ايمان و شستشو دهنده روح و جان و بارور كننده ذهن و انديشه ها نسبت به تعاليم مكتبي است.

پيوند زدن دل و جان و عواطف و احساسات نسل امروز و كودكان و نوجوانان با اهل بيت پيامبر ـ صلّي اللّه عليه وآله ـ و شهداي كربلا نقش بازدارنده آنان را نسبت به مفاسد دارد و «چراغ ياد» و «مشعل عزا»، آنان را در كوره راه هاي زندگي، به حسين ـ عليه السلام ـ و كربلا مي رساند.

پيام عاشورا در مقوله «ياد» و در بسترِ «عزاداري» براي عصر حاضر نيز همين است كه حماسه هاي خونين و اميدبخش و انگيزه آفرين شهدا را زنده نگاه داريم و به هر شكلي با برنامه ريزي هاي حساب شده، موضوع شهادت، رزمندگان، جبهه هاي نبرد، تظاهرات و راهپيمايي ها، مبارزات پش از انقلاب، شهداي عزيز، شرح حال و زندگي نامه آنان، فيلمهاي دفاع مقدّس و آثار هنري، نقاشي و طراحي و پوستر و امثال اين گونه مظاهر مربوط به جهاد و شهادت و ايثار را كه همه الهام از «عاشورا» گرفته اند، به «ياد» آوريم و جزو فرهنگ عمومي مردم سازيم و درسهاي نهضت كربلا را به مثابه يك درس عميق، فراگير سازيم.

عزاداري، يكي از گامها و اقدامهاي جاودانه ساختن درسهاي «قيام عاشورا» است.

باز هم كلامي از امام راحل ـ قدّس سرّه ـ بياوريم، كه بيش از همه به احياي شعائر عاشورايي و ترويج عزاداري سنّتي اهتمام ورزيد و از اين اهرم مهم، در بسيج عمومي براي قيام و انقلاب در برابر طاغوت و حماسه آفريني در جبهه ها بر ضدّ متجاوزان، بهره گرفت. وي مي فرمايد:

«مسأله، مسأله گريه نيست، مسأله، مسأله تباكي نيست. مسأله، مسأله سياسي است كه ائمّه با همان ديد الهي كه داشتند، مي خواستند كه اين ملّتها را با هم بسيج كنند و يكپارچه كنند، از راههاي مختلف اينها را يكپارچه كنند، تا آسيب پذير نباشد.»

حسينيّه دل

پايان بخش اين نوشته را قطعه «حسينيّه دل» قرار مي دهم، كه چند سال پيش به عنوان يك قطعه ادبي عاشورايي نگاشته و عرضه شد:

عاشورا، سقّاي تشنه كامان عزّت بود،

با مشكي پر از اشك، بر دوش آزادگي.

و كربلا، «تكيه» گاه سينه زنان حق و «حسينيّه» ذاكران عدل بود.

روز عاشورا، امام حسين ـ عليه السلام ـ پشت خيمه هاي شهادت. خندقي كند، تا امويان نتوانند به حريم امامت نزديك شوند.

آن روز، تيري كه از كمان «حرمله» رها شد، نازك ترين حنجره «اصغرِ» تاريخ را دريد و تيغي كه از پشت ديوار كمين فرود آمد، عَلَمِ دستهاي عبّاس را قلم كرد و اشك مشك را جاري ساخت.

آن روز، «حبيب»، محبوب دلها شد، «زهير»، چون زهره اي درخشيد و جانِ «جَون» فداي امام گشت و سهمي از شهد شهادت نيز قسمت «قاسم» شد و كام تشنه «شبه پيغمبر» از دست جدّش سيراب شد.

آن روز در كوفه بي وفايي، كمي آن سوتر از «فرات بيداري»، كساني نمك گير آل اميّه شدند و بر صاحبان اصلي «ولايت»، تهمت خروج زدند و صاحبخانه را «خارجي» گفتند و نعش حريّت را زير سُم اسبهاي قدرت و رياست، لگدكوب كردند.

و امّا... ما كه شيفته و دلباخته و سوخته و گداخته «اهل بيت» بوديم، از روزي كه در نهرِ جانمان فراتِ سوز و علقمه عطش جاري شد، از شبي كه در پياله دلمان شربت گواراي ولايت ريختند، از وقتي كه حسين بن علي، در «دسته» دينداران، شور انداخت و شريعت را با «شريعه» جاري ساخت،

آري... از آن روز، دل ما يك حسينيّه پر شور است.

در حسينيّه دلمان، مرغهاي محبّت سينه مي زنند و اشكهاي يتيم در خرابه چشم، بيقراري مي كنند.

سينه ما تكيه اي قديمي است، سياهپوش با كتيبه هاي درد و داغ، كه در آن با كليد «ياحسين» باز مي شود و زمين آن با اشك و مژگان، آب و جارو مي شود.

ما دلهاي شكسته خود را وقف ابا عبداللّه ـ عليه السلام ـ كرده ايم و اشك خود را نذر كربلا. و اين «وقفنامه» به امضاي حسين ـ عليه السلام ـ رسيده است.

صبح ها، وقتي كه سفره دعا و عزا گشوده مي شود، دل روحمان گرسنه عاطفه و تشنه عشق مي شود. ابتدا چند مشت «آب بيداري» به صورت جان مي زنيم، تا «خواب غفلت» را بشكنيم. زيارتنامه را كه مي بينيم، چشممان آب مي افتد... و «السلام عليك» را كه مي شنويم، بوي خوش كربلا به مشاممان مي رسد. توده هاي بُغض، در گلويمان متراكم مي گردد و هواي دلمان ابري مي شود و آسمان ديدگانمان باراني!

ما، سر سفره ذكر مصيبت، قندان دلمان را پر از حبّه قندهاي «ياحسين» مي كنيم و نمكدان چشممان، دانه دانه اشك بر صورتِ ما مي پاشد. و ما نمك گير سفره حسين ـ عليه السلام ـ مي شويم.

آنگاه، جرعه جرعه زيارت عاشورا مي نوشيم و سر سفره توسّل، «ولايت» را لقمه لقمه در دهان كودكانمان مي گذاريم.

غذاي ما از عطاي حسين ـ عليه السلام ـ است.

الحمد للّه . در اين خشكسالي دل و قحطي عشق، نم نمِ بارانِ اشك، غنيمتي است كه رواق آينه كاري شده چشمان مارا شستشو مي دهد.

امروز، بر سرْ درِ دلهاي ما پرچمي نصب شده است كه بر آن نوشته است:

«السلام عليك يا ابا عبداللّه !»

برچسب ها :
درباره وبلاگ
سلام
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 19284
تعداد نوشته ها : 14
تعداد نظرات : 2
پخش زنده
X