ويژه محرم
«گريه»، هنجار يا ناهنجار؟

از خدا خواهيم توفيق ادب            بي ادب محروم باشد از لطف رب

بي ادب تنها نه خود را داشت بد              بلكه آتش در همه آفاق زد

پديد آورنده : علي زينتي ، صفحه 10

آيا ترغيب به گريه براي امام حسينعليه السلام، ترغيب به غمگيني - كه حالتي منفي و ناهنجار مي باشد - نيست؟ چرا اسلام با ترغيب به گريه براي امام حسينعليه السلام، ما را به حزن و اندوه ترغيب مي كند؟ ترغيب به حالات ناهنجار و منفي از جانب يك دين مدعي كمال، چه توجيهي دارد؟

در فرهنگ اسلامي و روايات معصومانعليه السلام، ترغيب فراواني به گريه شده و براي آن ثواب ها و پاداش هاي زيادي گفته شده است.1 در اين رابطه دو انگاره مهم زير قابل توجه و دقت است:

1. هر گريه اي، نشان از غم و اندوه ندارد. گريه اقسام متعدد دارد كه بايد بر اساس نوع آن قضاوت شود.

2. هر گريه غمگسارانه اي، منفي و ناهنجار نيست.

نخست با تكيه بر محور دوم و اين كه گريه بر امام حسينعليه السلام يك نوع ماتم سرايي و شكلي از حزن و غمگيني است، به پاسخ سوءال مي پردازيم.

گريه كردن غير از غمِ2 ناهنجار و غمگين بودنِ3 بيمارگونه است كه شما ازآن به حالتي منفي تعبير مي كنيد. تعريف و حدود معناي ماتم و حالات غمگين همراه با آن، در زبان علمي چندان مشخص و صريح بيان نشده است و ماتم، غم، داغديدگي و عزاداري، هريك به جاي ديگري به كار مي روند و فاقد حوزه كاربردي متمايز هستند. با اين توصيف، مي توان هريك از حالات مذكور را اين گونه تعريف كرد:

«ماتم»، نشان باليني است كه پاسخ هاي فيزيولوژيك، روان شناختي، رفتاري و ... در برابر داغديدگي را مشخص مي كند وممكن است تظاهرات حاد و مزمن پيدا كند.

«داغديدگي»، به معناي فقدان ناشي از مرگ اطرافيان يا موضوع (خاصي) است كه نسبت به آن دل بستگي هاي عاطفي وجود دارد.

«عزاداري» نيز جلوه اجتماعي رفتار و اعمال پس از داغديدگي است و اين معنا، با مفهوم روان كاوانه عزاداري - كه به عنوان روندي درون درماني است - تفاوت دارد.

«غم» حالت ووضعيت عاطفي است كه در نتيجه از دست دادن يك شي ء مهم پيدا مي شود.

«غمگيني» مي تواند واكنشي نسبت به يك رويداد رنج آور باشد و معادل افسردگي نيست؛ اما بي ترديد، افسردگي شامل حالت غمگيني مي شود كه بر زندگي روزمره، فعاليت، ارزش يابي خود، قضاوت، كنش هاي ابتدايي (مانند خواب، اشتها و...) اثر مي گذارد.

حال بايد بررسي كرد كه آيا هر نوع غم و ماتمي - به تعبير شما - منفي و به بيان ديگر ناهنجار و مرض تلقي مي گردد؟ و نيز غمگين بودن براي امام حسينعليه السلام از كدام نوع است؟

از ديدگاه علمي - به ويژه بر اساس رويكرد روان شناختي - هر نوع غمگيني و غمگين بودني، مرض، بيماري و ناهنجاري تلقي نمي شود. غمگيني هنگامي مرض محسوب مي شود كه از لحاظ شدت و طول مدت، با در نظر گرفتن اهميت اين رويداد (رنج آور)، جنبه افراطي پيدا كند؛ به خصوص وقتي كه بدون علت ظاهري آشكار شود. ماتم و غمگيني ناهنجار، هنگامي ايجاد مي شود كه شدت ماتم به اندازه اي باشد كه فرد را تحت فشار قرار دهد؛ به طوري كه به رفتارهاي غير تطابقي پناه برد و يا آن كه مدت طولاني، اسير ماتم باشد؛ بدون آن كه با گذشت زمان فراگشت ماتم پايان پذيرد.

به بياني ديگر و در قالب نشانگان معتبر و قابل اعتماد، اگر غمگين بودن و عزاداري با علائم زير همراه باشد، بايد آن را يك غم بيمارگونه و مرض تلقي كرد:

1. افول سلامتي.

2. كناره گيري اجتماعي.

3. احساس بي ارزشي.

4. احساس گناه.

5. ايده خودكشي.

6. بيش فعالي بدون هدف.

7. طولاني بودن نشانگان غم.

8. بروز و ظهور نشانگان به طور ناگهاني.

حال مي توان قضاوت كرد كه آيا غمگين بودن شيعيان در عزاي سرور شهيدان، با اين علائم جسمي و روحي فوق همراه است يا نه؟ تجربه شخصي شما چيست؟ آيا عزاداري براي امام حسينعليه السلام با از دست دادن سلامتي و افت سطح سلامت، انزواطلبي، گوشه گيري، احساس بي ارزشي و عدم كفايت، افكار خود كشي و احساس گناه همراه است؟ شما با چه احساسي به عزاداري مي پردازيد و به هنگام عزاداري براي سالار آزادگان، چه احساسي داريد؟

از ديدگاه علمي، سوگواري براي سيدالشهداعليه السلام، كاملاً از شرايط يك عزاداري و غمگيني طبيعي برخوردار است و بر رفتارهاي اجتماعي مبتني بر شناخت، انجام مي گردد.

از اين رو، بدون تكيه و اصرار بر قالب رفتاري خاص و بر اساس فرهنگ ديني و اجتماعي مردم، برگزار مي شود و بر شناخت و آگاهي استوار است و صرفاً يك رفتار نمادين و عزاداري بي روح و خشك نمي باشد. عزاداري مسلمانان بر اساس شناختي كه عزاداران از حسين بن عليعليه السلام و اهداف عالي آن حضرت و حركت منتهي به شهادت ايشان دارند، انجام مي پذيرد. از اين رو، در حين مرثيه سرايي، سوگواري روشن گرانه دارند؛ نه شيون بي هدف؛ بلكه آنان با عزاداري به تمام زندگي خود هدف مي بخشند و حيات خود را حسيني مي سازند و كسب نشاط مي كنند و به سمت زندگي با عزّت و فرار از مرگ ذلّت آفرين و احساس ارزشمندي گام برمي دارند.

بنابراين، اشك ريختن و عزاداري براي امام حسينعليه السلام، غمگيني و ماتم ناهنجار و بيمارگونه نيست؛ بلكه عين هنجارهاي ديني و اجتماعي و مساوي با سلامت روح و روان است. اگر اشكي كه ما براي امام حسينعليه السلام مي ريزيم، در مسير هماهنگي روح ما باشد، پرواز كوچكي است كه روح ما با روح حسينعليه السلام انجام مي دهد.

از منظر علمي و ديدگاه روان شناسي، شايد بتوان گفت كه اگر اين نوع واكنش هاي عاطفي از يك مسلمان بروز نكند، نشان بيماري و مرض باشد؛ همان گونه كه فقدان علائم غمگيني وعدم ظهور رفتارهاي عزاداري و ماتم سرايي، نشان بيماري تلقي شده است. شايد برخورداري از اين روحيه، قابل ستايش باشد كه افرادي به رغم داغديدگي و رابطه نزديك با شي ء و فرد از دست رفته، هيچ يك از علائم ماتم و غمگيني را نشان نمي دهند و در نگاه سطحي ممكن است روحيه اين افراد قابل تحسين به نظر آيد؛ اما در حقيقت، در ژرفاي اين برخورد سطحي، دچار استفاده بيش از حد از مكانيزم هاي دفاعي و انكار غم شده است.

اين مكانيزم، شايد در كوتاه مدت به وي كمك كند؛ اما همين انكار و مقاومت، اگر بيش از دو هفته به طول انجامد، نقشي مخرّب خواهد داشت و نه تنها فقدان رفتارهاي عزادارانه، بلكه تأخير در ظهور آنها، خود علامت بيماري است.

همان گونه كه وجود هشت علامت ياد شده، به هنگام بروز ماتم و عزا، موجب مي گردد تا آن عزا و ماتم را ناهنجار و نوعي بيماري تلقي كنيم، افرادي كه فقدان نشانگان عزا يا منع از بروز نشانگان و يا تأخير در بروز نشانگان عزاداري را نشان دهند نيز بيمار شمرده مي شوند. پس از ديدگاه روان شناختي، هر كه نشانگان عزا و ماتم را بروز ندهد، بايد بيمار شمرده شود.

شايد بگوييد كه لازمه اين سخن آن است كه هر شخصي كه در عزاي حضرت امام حسينعليه السلام سوگواري نكند، بيمار است و بايد چنين فردي را بيمار ناميد؟ نه، هرگز چنين نمي گوييم كه هر شخصي كه علائم سوگواري را در حق امام حسينعليه السلام بروز نمي دهد و براي آن حضرت گريه و زاري نمي كند و ماتم سراي ايشان نيست، از نظر روان شناسي علمي بيمار شمرده شود؛ بلكه شايد او به سيدالشهداعليه السلام دل بستگي ندارد تا از فقدان و شهادت آن حضرت و مصائب وارده بر خاندان عصمت و اهل بيت احساس رنج نمايد و چون او از آن حضرت جداست، نمي تواند احساس رنج و غم نمايد. همان گونه كه در تعريف غم و ماتم گذشت، بايد بين آن شخص و يا شي ء از دست رفته و شخص مورد نظر، يك دل بستگي و تعلّق خاطر باشد تا موجب بروز حالت غم و اندوه گردد و چنين شخصي اصلاً به امام حسينعليه السلام دل بستگي ندارد و نداشته است تا از شهادت آن حضرت و محروميت از فيض وجودش، دردناك شود. اگر اين شخص به اباعبداللهعليه السلام دل بستگي داشته باشد - حداقل مسلمان باشد - ولي با اين وجود، فاقد نشانگان غم باشد و يا منع از بروز نشانگان داشته باشد و يا در بروز نشانگان عزا و سوگواري دچار تأخير گردد، اين شيوه رفتاري او، ناهنجار تلقي مي گردد.

اگر وجود علائم سه گانه، به واسطه عدم دل بستگي به امام حسينعليه السلام باشد، از نظر روان شناسي فرد سالم و رفتارش بهنجار شمرده مي شود؛ ولي از نظر دينداري و تعلق به دين و اولياي دين، بايد در خود تأمل كند. او چگونه مسلماني است كه ذره اي دل بستگي و تعلق خاطر به امام و مقتداي خود ندارد و از انبوه مصائب او، اندكي احساس رنج و اندوه نمي كند!

اين افراد در دايره وصف امام صادقعليه السلام نمي گنجند كه مي فرمايد: «شيعيان ما از سرشت ما خلق شده اند و به نور ولايت ما آميخته اند و به امامت ما دل خوش دارند و ما نيز به پيروي و دوستي آنان راضي هستيم. مصيبت هاي ما به آنان سرايت مي كند و رنج و گرفتاري ما آنان را مي گرياند و اندوه ما آنان را اندوهگين مي سازد و نيز شادماني ما آنان را شادمان مي كند. ما نيز از حال آنان با خبر و با آنها هستيم و رنج و پريشاني آنان، ما را رنجيده خاطر مي سازد و آنان از ما جدا نمي شوند و ما نيز از آنان جدا نمي شويم ...».4

پس غمگين بودن براي امام حسينعليه السلام، نشان سلامت است؛ نه بيماري و نه حالتي منفي و ناهنجار و چه بسا غمگين نبودن و سوگواري نكردن براي يك فرد مسلمان، نشان بيماري و يا رفتاري ناهنجار تلقي مي گردد. افزون بر آن كه سوگواري، نشانه سلامت و تأمين كننده سلامت است؛ چه اين كه گريستن براي شخص مصيبت زده و غم ديده، اثر شفابخشي دارد.

گريستن، موجب رهايي از فشارهاي هيجاني مي گردد؛ در حالي كه فشارهاي (روحي و رواني ناشي از داغديدگي) موجب به هم خوردن تعادل شيميايي در بدن مي گردد. گريستن، اين تعادل شيميايي را به او باز مي گرداند. برخي معتقدند كه گريستن، موجب خروج مواد سمي از بدن مي شود و تعادل حياتي را برقرار مي كند.

نگاه ما به حادثه كربلا، تنها يك نگاه علمي از دريچه يافته هاي روان شناسي نيست تا براي اين حادثه الهي، توجيه زميني، بشري و علمي ارائه كنيم و مثلاً براي گريستن و سوگواري براي امام حسينعليه السلام، توجيه روان شناختي داشته باشيم. نگاه صرفاً بشري و تحليل طبيعي و زميني از يك حادثه الهي و آسماني و ماوراي فكر انساني، بي ترديد بي ثمر و ناصحيح است؛ بلكه مقصود آن است كه بگوييم شكل سوگواري و غم گساري براي امام حسينعليه السلام، با نظريه هاي دقيق روان شناختي در مورد غم و ماتم و داغديدگي كاملاً مطابقت دارد و موجب از بين رفتن تمام پيامدهاي منفي داغ غم بر سينه نشسته مي گردد.

از اين رو، مشاهده مي كنيم كه تمام اشكال سوگواري و ماتم سرايي در عزاي سرور شهيدان، بر پايه هاي صحيح روان شناسي، داغديدگي و مصيبت زدگي استوار است كه در اين جا به چند شكل صحيح علمي و مذهبي آن اشاره مي كنيم:

1. اگر در سوگواري براي سرور آزادگان، به ذكر حادثه جانگداز كربلا مي پردازيم و خاطره كشته شدن امام شهيدانعليه السلام و اسارت خاندان عصمت و طهارت را مرور مي كنيم، از اين روست كه مرور خاطرات، يكي از راه هاي كاهش آلام و تسكين درد جانكاه شهادت و اسارت اهل بيتعليهم السلام است و اين عمل، در تسكين غم و اندوه، بسيار موءثر است.

گرچه زنده نگه داشتن حادثه كربلا در انديشه ديني، تنها به اين سبب نيست، بلكه دميدن لحظه به لحظه فرهنگ حسيني در شريان هاي زندگي و ابلاغ دين و استمرار خط رسالت است. محفل سوگواري اباعبداللهعليه السلام، مكتب حسين است و دراين مكتب، درس دينداري، آزادگي و جوانمردي تعليم مي گردد؛ نه صرفاً مرهم نهادن بر دل داغديدگان (گرچه اين هم هست). از اين رو، هم «شعر» است، هم «شعور»، هم «احساس» است و هم «ادراك».

2. عزاداري و سوگواري براي امام حسينعليه السلام از دو منبع «سنت هاي الهي و آيين هاي مذهبي» و «آداب و رسوم بومي و ملي» شكل مي گيرد؛ يعني، هم ديني و الهي است و هم بر سلايق مردمي و ابتكارات مشروع قومي و محله اي تكيه دارد. اين نوع ابزار سوگواري و عزاداري، خود راهي ديگر جهت دل ماتم زده و غم ديده است؛ آن گونه كه برگزاري مراسم مذهبي و آيين ديني، خود راهي براي درمان داغديدگي و كاهش آلام داغديدگان معرفي مي شود.

مرثيه سرايي واعظان و روضه خواني به سبكي كه ائمهعليهم السلام آن را تعليم نموده اند و مرسوم است، از بهترين و دقيق ترين آيين هاي مذهبي و ديني در عزاداري و سوگواري شمرده مي شود. اين آيين، از تمام رفتارهاي بي هدف و كنش هاي افراطي شيون گونه به دور است و خود يكي از راه هاي التيام بر دل هاي شكسته از غم امام حسينعليه السلام مي باشد؛ البته آن دلي كه بند در گرو حسينعليه السلام دارد و اسير محبت او و بسته به ريسمان اهل بيت عليهم السلام است، چنين مي باشد؛ اما دل فارغ از تعلق حسيني، شكسته نشده تا به التيام نيازمند باشد و براي وي، تمام اين عزاداري ها، همانند شيون مادر داغديده ناآشنا، داد و فرياد ديوانه وار است.

3. در محفل سوگواران اباعبدالله حسينعليه السلام، نشستن و احساس اندوه و غم نمودن و دل محزون را در فضاي غم آلود وارد كردن، خود راه ديگري براي كاهش درد داغديدگي است. شخصي كه غم ديده است، از حضور در محفل اهل غم، احساس آرامش بيشتري مي كند تا حضور در جمع انسان هاي شاد و يا افرادي كه با احساسات وي بيگانه اند. از اين رو، بايد احساس غم و اندوه نمايد و دل غم ديده را از كانال هاي احساسي با غم دروني همسو كند تا آرامش يابد.

آن كه از غم سالار شهيدان دل پر التهاب دارد و اسير مصائب شهيدان و اسيران اهل بيت عليهم السلام است، حتي با تباكي و خود را به گريه زدن، بهتر مي تواند خود را آرام سازد؛ مگر آن كه دلش از اين شور و شيون حسيني، تهي باشد كه اين مسئله ديگري است و بايد براي آن دل، راهي جست وجو كرد (چه آن دل از بي دردي بيمار است).

بنابراين، نه تنها عزاداري و سوگواري براي امام حسينعليه السلام، حالتي منفي نيست، بلكه بي غم بودن، بيماري است و راه تسكين دل اسير غم امام حسينعليه السلام، شركت در محافل عزاداري و ماتم سرايي و انجام دادن آيين ديني سوگواري و يا حداقل تباكي كردن و خود را به گريه زدن است. افزون بر آن كه عزاداري براي آن حضرت، موجب ثواب اخروي و ثمرات دنيوي - همانند نشاط و حركت پر انرژي در مسير نهضت حسيني و زنده نمودن روحيه ايثارگري، شهادت طلبي، شهامت، حق طلبي و حقيقت جويي - مي گردد.

4. گروه درماني و شركت در مجالس و محافل، يكي از راه هاي كاهش فشارهاي ناشي از داغديدگي و غم است. عوامل موءثر در فرايند كاهش درد و فشار رواني ناشي از داغديدگي - كه در پرتو گروه موءثر واقع مي شود - عبارت است از: ايجاد اميد، انتقال اطلاعات، عموميت دادن به مشكل (هرگاه مشكل عموميت يابد، تحمل آن سهل تر مي گردد)، بروز رفتارهاي تقليدي، يادگيري هم نشينانه، تخليه رواني، نوع دوستي و ... . اين عوامل، در تأثير و عمل منفك از هم نيستند و در مجموع دست به دست هم داده، كاهش فشار و تألم را در پي دارند.

حال در مجلس عزاي حسيني - كه گروهي از شيعيان ماتم زده اهل بيت شركت مي كنند - تمام عوامل ياد شده، در يك مشاركت گروهي به خدمت گرفته مي شود تا فراق و رنج ناشي از دل بستگي به امام حسينعليه السلام را بيان كنند و شخص موءمن مبتلا به اندوه اهل بيت را آرام سازند.

پي نوشت

1. مجلسي، بحارالانوار، ج 44، ص 291؛ الخصائص الحسينيه، ص 142.

2. grief.

3. dysphoria.

4. بحارالانوار، ج51، ص151.

برچسب ها :
درباره وبلاگ
سلام
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 19303
تعداد نوشته ها : 14
تعداد نظرات : 2
پخش زنده
X